English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (393 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
foresail U بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
distemper U ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
apostrophes U که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe U که درموارد زیر بکار میرود
studs U زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
lakh U سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
lampron U چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
bay leaf U برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
crosse U چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
nuggar U بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
property master U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
aniseed U تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
propety man U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
in flagrante delicto U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
the smoking gun U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
kelvin tube U لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mashy U نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
toluene U مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
goggles U عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
dental floss U نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
frigate U کشتی بادبان دار
frigates U کشتی بادبان دار
mainsail U بادبان اصلی کشتی
head sail U بادبان جلو کشتی
skysail U بادبان فوقانی کشتی
miz U واپسین بادبان کشتی
indiaman U کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
rollpin U پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
nitrobenzene U ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
lateen sail U کشتی دارای بادبان سه گوش
lateener U کشتی دارای بادبان سه گوش
mizen U واپسین بادبان کشتی دو دگلی
mizzen U واپسین بادبان کشتی دو دگلی
lugger U کشتی کوچک با بادبان چارگوش
companion hatchway U راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion ladder U نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
sailed U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cellulose acetate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
jibs U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibbing U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
ketch U کشتی دارای بادبان جلو و عقب
jibbed U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
ketches U کشتی دارای بادبان جلو و عقب
downhaul U طناب مخصوص کشیدن بادبان کشتی
jib U بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
shroud U طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
shrouded U طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
noah ark U کشتی بچگانه که اسباب بازی اوست
pedrail U اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
wrech U شکسته یا خراب شدن کشتی
boatswains U افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswain U افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
lubber's hole U سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
genoa U بادبان عریض برای مسابقه
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
yards U میله وصل به دکل برای بادبان
yard U میله وصل به دکل برای بادبان
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
down U پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
drier U ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
sheet U طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
sheets U طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
batten U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
battens U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
chain plate U صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
false work U تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
froe U ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
working sails U بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
hemostat U اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
panatrope U اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
smoke consumer U اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
partial U پارهای
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
part correlation U همبستگی پارهای
in somewise U از پارهای جهات
work file U نوار مغناطیسی که برای فایل خراب شده به کارمی رود
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
white line U خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
telltale U نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com